سلام. روز اولی که با هم عقد کرده بودیم گفته بود شرایط من اینه و من با تمام وجود پذیرفتم . ولی فکر نمی کردم که تا این حد سخت باشه . فکر نمی کردم باید از خونه ی ناز و راحت مادری دل بکنم و بیام یک شهر دیگه . فکر نمیکردم . باید برای تنهایی های خودم از صبح تا شب تو خونه گریه کنم . فکر نمی کردم که اینقده . تنهایی سخت باشه غربت تلخ باشه . اما بود و من با همه ی خاطراتم خداحافظی کردم...
اما من نمی بخشم همهی اون آدم هایی رو که به روحانیون و طلبه ها تهمت پول خوری و ... می زنند . چون این من هستم که دارم سختی می کشم و این همون ادم ها هستند که دارند خوش میگذرانند و هر وقت بیکار می شوند به زخم دل ما با تهمت نمک می زنند... نمی بخشم.
+ نوشته شده در شنبه 91/2/2ساعت 12:52 عصر توسط همسر یک طلبه
| نظر
|